در پیشینه‌ی شعر فارسی، کوتاه سرایی سابقه داشته هر چند پیش از اسلام نمونه‌هایی باقی نمانده اما در بعضی متون کهن به عناوینی چون خسروانی و فهلویات اشاره شده است. پس از اسلام اما شاعران در قالب هایی به صورت تک‌بیت، دوبیتی، رباعی، شعر نیمایی و شعر سپید،طرح ،شعرک،ترانک،چامک و…شعر سروده‌اند.

 

عبدالله سلیمانی:

توجه جدی به کوتاه‌سرایی با فرم و زبانی تازه و متفاوت از قالب‌های سنتی کوتاه سرایی،از دهه هفتاد شروع شد و به تدریج راه خویش را در شعر معاصر فارسی باز کرد. آن چه که بعضی شاعران را به کوتاه‌ سرایی تشویق و کمک کرد ترجمه «هایکو» بود. مدتی بعد از آن‌که ترجمه هایکوهای ژاپنی بوسیله احمد شاملو و ع. پاشایی در ایران منتشر گردید، بعضی از شاعران سعی کردند با مطالعه شعر هایکو و ویژگی‌های فرمیک و زبانی آن به طور جدی این شکل از شعر را تجربه کنند.

بنابراین ترجمه هایکوهای ژاپنی تأثیر جدی‌ای بر پیدایش «شعر کوتاه» فارسی گذاشت و از آن به بعد «شعر کوتاه» به عنوان یک نوع ادبی در جریان ادبیات باقی ماند. شاعرانی مانند سیروس نوذری و سیدعلی صالحی و…ادعا می کنند اولین‌بار آن‌ها «شعر کوتاه فارسی» را سروده اند.سید علی صالحی شعرهای خود را نخستین هایکوهای فارسی می داند! سیروس نوذری نیز ادعا دارد که اولین بار وی شعر هایکوی فارسی سروده است. این شاعر کتابی هم تحت نام «شعر کوتاه معاصر ایران» دارد که در مورد هایکو به صورت دقیق بحث کرده است. کتاب دیگر او «هزار سال عاشقی» است که شامل نزدیک به سیصد «شعر کوتاه» در ژانر هایکو است. نوذری می‌گوید:

«خودم از اولین کسانی هستم که این نوع شعر را آغاز کردم و بیش از آن‌که تحت‌تأثیر ادبیات فارسی قرار بگیرم، تحت‌تأثیر این نگاه شعری هستم. البته بسیاری درباره این ژانر به بیراهه رفته‌اند و نوشتن جملات قصار آمیخته به طنز را، که در واقع کاریکلماتور است، به اشتباه هایکو تصور کرده‌اند…»

 

از دهه ۸۰ به بعد شاعران بیشتری به کوتاه نویسی روی آوردند و چندین مجموعه شعر کوتاه تا به امروز منتشر شده است.

 

آقای محمد آشنا شاعرکرمانشاهی است که چهار عنوان کتاب شعرش را به کوتاه‌نویسی پرداخته است.از جمله: ۱-از تنهایی من در تو، شعرهای (۱۳۸۰-۸۵)؛۲-فاصله‌ها را مچاله می‌کنم تا تو برگردی(۱۳۹۴-۹۵)؛۳- آنقدراز تو سرودم از خود افتادم (۱۳۸۶-۱۳۹٠) ۴-از من اعتراف گرفته‌اند تو را دوست داشتم (۱۳۹۶-۹۸)؛ هرچهار عنوان را نشر دیباچه در کرمانشاه منتشر کرده‌است.

 

شعر کوتاه چنان که نامش بر کوتاه بودن تاکید دارد پس به طور طبیعی شاعر باید کمیت را اساس تجربه هنری خود قرار دهد.شعر کوتاه در شعریت با شعر بلند تفاوتی ندارد،پس در درجه اول در شعر کوتاه وجه هنری و جمالشناسانه اصل است.همین ابعاد است که ذوق خواننده را کیفور می کند،لذتمندی متن نتیجه وجه هنری آن است که خواننده با خوانش شعر لذتی هنری نصیبش می شود.پس شاعر باید متوجه وجه شعری یا همان «ادبیّت» باشد وگرنه نتیجه کارش مشتی قصار و گزاره‌های کوتاه می شود که خواننده به سرعت از آن عبور می‌کند. ویژگی دیگر شعر کوتاه -جدا از وجه هنری و زیبایی‌شناسی- غنای فرمیک است

. فرم درونی و بیرونی /صورت هم باید به لذتمندی شعر کمک کند و نقش جمالشناسانه داشته باشد .ویژگی دیگر فشردگی زبان و تصویر است به عبارتی توجه و تمرکز بر ایجاز در تمام ابعاد آن ،در این جا این ایجاز شامل زمان، حس،لحن و نواخت و تکیه هم می شود.ضرباهنگ کلی شعر کوتاه با وجه عاطفی و احساسی شعر ارتباط مستقیم دارد! شعرهای کوتاه در عالم هنری ،انعکاس و بازتاب شورمندانه‌ی تجارب ناب و زودگذر هنری شاعر است که ناگهان و در شمایلی سراسر موجز در چند «گزاره »یا «لخت» بازتاب می یابد ازاین روی شعر کوتاه باید حدومرز داشته باشد تا کوتاه بودن در متن عملی شود! به نظر می رسد شعر کوتاه کار هر شاعری نیست کوتاه سرایی در فرایند زمان و زبان شکل می گیرد وحاصل تربیت ذوقی ،زبانی ،زمانی،تصویری ،عاطفی و موسیقایی است. هر سروده کوتاه پرتابه‌ای ناب است که یک گره و یک هسته دارد ؛ تصاویری فشرده به شکل انباشت گوناگون (معنا،زبان،عاطفه،ریتم…) در جهت تاخیر هرچه بیشتر معنا به قصد ایجاد لذت که بر متن تنیده می‌شود.در شعرهای ناب کوتاه و نیز بسیاری از هایکوه‌های ژاپنی ،هر کلمه زیست هنری و نقش ارجاعی ویژه‌ی خود را- در ارتباط با کلیت شعر – دارد و نگاه شاعر نگاهی شاعرانه است نگاه شاعرانه ،نگاهی تربیت شده است که ارتباط معناداری با طبیعت پیرامونی شاعر یا جغرافیای او دارد. هایکوهای ژاپنی همان جغرافیای هنری و زیبایی شناسانه‌ی شاعرانی است که در آن محیط زندگی کرده اند.

بعضی براین باورند زندگی و فضایی که امروز در آن نفس می کشیم(= پسامدرن با تمام مولفه‌هایش) به گونه‌ای است که شعرهای کوتاه یا «شعرک»،«طرح»،«چامک» یا… متناسب این وضعیت خاص است!اما من چندان به این نظر باور ندارم زیرا شعر عرصه‌ای متفاوت است که دایما با انسان و در انسان است و در هرانسان با دیگری تفاوت دارد و هنر درهمین تفاوت‌ها و تمایز هاست.انسان در هر وضعیتی که باشد یک بعد از زندگی او ،بعد هنری و جمال‌شناسانه‌است که ذوق او نیاز دارد اقناع شود؛ اقناع هنری همواره با انسان و در انسان بوده‌است! لذت هنری یکی از لذات است.

 

مفهوم کوتاه بودن در شعر کوتاه هم کمی است هم کیفی و هنری،رعایت مجموعه‌ای ازعوامل و ویژگی‌ها است در یک فرم منحصر به فرد.بعضی گمان می کنند به صرف حذف چند فعل یا صفت می شود شعر کوتاه موفقی سرود ! اما به واقع شعر کوتاه موفق در دهه ۸۰ و ۹۰ و پس از آن را در کار معدود شاعرانی ملاحظه می کنیم هرچند از دهه نود به بعد گرایش به کوتاه نویسی بیشتر شده است با این حال کارهای موفق انگشت شمارند.

واما جناب محمد آشنا در این چهار مجموعه توانسته است تجربه‌های ارزشمندی را اجرا کند که خواننده با خواندن آن‌ها لذت ببرد. شاعر به راستی فشردگی و انباشت هنری را ‌در اوج زیبایی بکار برده است و خواننده با درنگ روی بعضی شعرها می تواند گستردگی و پهنایی را که در زیر ساخت شعر وجود دارد مشاهده کند. روساختی که نشان از تجربه عمیق شاعر در این عرصه دارد.تجربه‌های شاعر در مجموعه« از تنهایی من در تو» نمود موفقی یافته‌است. شعر‌های کوتاه این مجموعه از نظر ساختار و فرم درونی به ویژه پایان‌های غیر منتظره شعرها بسیار بر شعریت و لذت آن افزوده است:

جنازه‌ی شهر

بر دستانم مانده‌است

*

چه کسی می داند

حال زنی شوی مرده را…

( ص۲۸)

البته در تمام شعر های این مجموعه شعرهایی هم وجود دارد که تنها یک گزاره ادبی هستند بدون هیچ غنای فرمیک مانند:

با پاییز زرد می شوم

با تو

سبز…

(ص۵۳) و یا در ص۵۱ می خوانیم:

نام‌ات

آب دریا ها را شیرین می کند

شاعر در این مجموعه و دومجموعه دیگر بیشترین شگردهایی که به کمک تصویر برای خلق یک شعر بکار برده ،تشبیه و ادات تشبیه و نیز انواع استعاره‌ها به ویژه «تشخیص» از ویژگی‌های سبکی شاعر است که بسامد بالایی دارد.در شعرهای شاعر کاربرد ضمایر پیوسته گاه بدون ایفای نقش هنری در ارتباط با ساختار شعر ، می شود به راحتی آن‌ها را حذف کرد ! زیرا در شعر، زیست شاعرانه‌ای ندارند و مزاحم فرم اند.در مقدمه اشاره شد که هر کلمه ای در شعر ،حساسیت تکرار ناپذیری دارد مهم این است که شاعر همواره به نقش هنری یا زیست شاعرانه آن‌ها توجه کند. در ضمن بیشتر شعرها خواننده به سهولت و با درنگ کم‌تری عبور می کند ومعنا در دسترس است اما هستند شعرهایی که با تاخیر هنرمدانه معنا، لذت بیشتری نصیب خواننده می شود:

بوی نان تازه می‌دهد
نگاهت
گندمزار
با قدم‌های تو
به رقص می‌آید
آمدن‌ات
مثل باران بود برای خاک
برکت داشت…(ص۴۰)

در این شعر اگرچه تمهیدات بیانی چون تشبیه و استعاره تازگی ندارد اما شاعر با تمرکز و توجه هنری در تناسب واژگان و روابط جانشینی توانسته لذتی نصیب خواننده کند لذتی که متکثر و متوجه زبان ، فرم و ساختار هم هست. انتقال معنا هم بر دوش گزاره‌ است :
∆بوی نان تازه می دهد
نگاهت

∆گندم زار
با قدم‌های تو
به رقص می‌آید

∆آمدنت
مثل باران بود برای خاک
برکت داشت…
این شعر عاشقانه سه گزاره دارد و یک مرکز: حضور قدیسانه معشوق،
حضوری که تکثیر می شود و تلفیق طبیعت معشوق و طبیعت هستی ،دو وجه از یک حضور هستند.تصویر سازی با نمادها(گندم‌زار،باران،خاک …) غنای بیشتر گرفته است .حذف اگر هوشمندانه باشد به غنای هنری شعر می انجامد به ویژه حذف «صفت» چون صفت ،اسم را محدود و حقیر می کند اگر حذف شود معنا عمق پیدا می کند با چندین صفت در ذهن خواننده .برای نمونه در سطر آغازین صفت را حذف می کنم :
بوی نان می دهد نگاهت
که هم شامل «تازه» می شود هم نان «گرم»، نان ِ روستا، و ده‌ها صفت دیگر که با حذف آن ،ایجازی شاعرانه خلق می شود .ایجاز احترام به ذوق هنری خواننده است اگر شاعر هوش زیبایی شناسانه داشته باشد! در شعر بالا در یک صورت صفت « تازه » را نباید حذف کنیم ،اگر نهاد آن ( نگاهت) حذف شود. اتفاقا در این جا حذف » نگاهت » بر حذف «تازه» ارجح است؛ بخش اول شعر فقط همین سطر باشد:
بوی نان تازه می دهد

گندم زار
با قدم‌های تو
به رقص می آید

آمدنت
باران بود
برکت داشت

من برای پرهیز از کلی گویی ها و کلیشه‌نویسی های رایج در نقد شعر ، ترجیح دادم با ذکر نمونه‌ای از اشعار شاعر‌ ، مباحثی که در مقدمه پیرامون اهمیت عناصری چون : تکانش،کوبش، اهمیت عنصر حذف و جابجایی،ارجاع درونی،شروع و پایان و توجه به جایگاه سطرها و عبارات و… صحبت کردم همه این ها را با ذکر نمونه‌ها تجزیه کنم.
شعرهای این مجموعه ها نشان می دهد شاعر به بیان ویژه یا سبکی شناسنامه دار در عرصه سرودن شعر کوتاه رسیده است.سبک حاصل تمرین و تجربه‌ی زمانمند است که طی سالها شکل می گیرد.‌عادات و ملکه‌های زبانی،بیانی،معنایی و بلاغی که به کرات در کار شاعر تکرار می شود.سبک یعنی امضای هنری شاعر که او را از شاعران دیگر و شعر اورا از اشعار دیگر متمایز می کند رسیدن و سامان هنری یافتن ،مهم‌ترین و بزرگترین دستاورد است که هر شاعری به این سامان نمی رسد! برای این که «صدایی» متفاوت با مختصات معین داشته باشد نیازمند کار هنری مداوم و مستمر است.اگر شاعر ،زندگی شاعرانه دارد ،کلمات هم زیست شاعرانه باید داشته باشند.

تو می‌آیی
و من چون اناری
صد دانه نه
هزار بار
سرخ می شوم…
در همین شعر می شود به لطف ایجاز و تعلیق و تاخیر معنا که فلسفه شعر است این گونه هم سرود:

می آیی
و من اناری

هزار بار سرخ می شوم

طبیعی است هر اندازه شاعر بتواند ابهام هنرمندانه بیشتری ایجاد کند و معنا یا معناها را به تاخیر بیندازد ،لذت بیشتری نصیب خواننده می شود و شعر از وجه هنری و زیبایی شناسانه‌ی بالایی برخوردار می شود و به همان اندازه سرخوشی بیشتری نصیب خواننده می‌شود! ذات شعر در تعلیق و تاخیر معنا برای ایجاد ابهامِ هنری بیشتر است.برخلاف متن علمی که معنا باید آشکار باشد و واژگان در معنای قراردادی خود بکار روند ،در متن ادبی به ویژه شعر ،انتقال معنا و پیام در درجه چندم اهمیت قرار دارد وشاعر با توسل به انواع بازی های زبانی، انواع تمهیدات ، شگردها و آشنایی زدایی های زبانی،بلاغی ،بیانی و… تلاش می کند متنی بیافریند تا خواننده را بیشتر و بیشتر مبهوت و متحیر کند و ابهامات هنری آن ،لذت متن را نصیب ذوق و ذائقه خوانندگان کند.در این میان هر شاعری به تناسب استعداد و توانایی‌های ادبی و هنری خود ،به شیوه‌ای خاص از امکانات ادبی و شعری موجود در زبان برخورد می کند و بر می گزیند،گزینش هر شاعر با گزینش شاعردیگر حتمن باید متفاوت باشد در عرصه شعر اصل بر متفاوت بودن است! سبک ادبی یعنی داشتن تفاوت و متفاوت از دیگران بودن است؛ سبک فردی حاصل و نتیجه خروج از هنجارها و قواعد مسلط ادبی زمانه است ،میزان و محدوده‌ی تفاوت و تمایز هر شعری با شعر و شاعر دیگر ،همان ویژگی ها و مختصات سبک ادبی فردی وی را شامل می شود. سبک با تفاوت و تکرار بوجود می آید! شاعر شاخص شاعری است که شناسنامه ادبی مشخصی دارد. سبک نام شاعرش را جار می زند!
در پایان برای شاعر این مجموعه ها جناب محمد آشنا آرزوی موفقیت دارم.

  • نویسنده : عبدالله سلیمانی